نظر به اینکه در حال حاضر هیچ کسی نیست که در مورد چشم درد اخیر باهش حرف بزنم، مجبورم همینجا اشاره کنم که بعد از 19 سال پیاده کردن ِ تکنیک ِ «فرار موقع دعوا»، به هر حال در دام ِ «کتک خوردن ِ موقع دعوا» هم اسیر شدیم و ضمن خوردن یک عدد کفگرگی، دچار کبودی زیرچشم چپ، مقدار زیادی ورم در و مقدار نامتناهی درد در ناحیهی مذکور و اندکی هم دندوندرد شدهایم که انشاءالله خداوند نصیب هیچ گرگ بیابونی نفرماید!
در پایان جا داره مقدار لاینتناهی فحش ناموسی نصیب زنندهی ضربه بفرماییم!
نکتهی اخلاقی: کدوم خری به شما گفته فردین نگاه کنین؟ هان؟ هان؟ اصلاً حضرت والا که زورتون با زور فنچ برابری میکنه، غلط میکنین جو مرام و معرفت میگیرتون! ولله!
نگرانیها
1
مناظرههای انتخاباتی نگرانی نخست من در این روزهاست. سلسله رفتارهایی همچون اعلام نام آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری به عنوان مفسدین اقتصادی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مسکوت گذاشته شدن پروندهی فساد اقتصادی سپاهیانی که حامیان محمود احمدینژاد-ند، ادامهی حمایتهای غیرمستقیم رهبری از رئیسجمهور در مراسم سالگرد وفات آیتالله خمینی و همه و همهی این رفتارها در کنار هم، تنها یک معنا میتواند داشته باشد:
موازنهی قدرت در بدنهی نظام جمهوری-اسلامی، بر هم خورده است.
اما کفهی ترازوی قدرت این روزها به نفع کدام گروه بالا رفته است؟ آقای کروبی به خوبی چهرههای شاخص را نام میبرد: جنتی و مصباح. قطعاً باید اضافه کرد به این نامها، نام سپاه پاسداران را.
قرار گرفتن این نامها، پشت سر هم، مرا که به شدت نگران میکند. به خصوص وقتی که میبینم، آقای احمدینژاد چنان توانمندند که توانستهاند تنها در طی چهار سال، کشور را 12 سال به عقب ببرند و وقتی که میبینم حکومت ارتجاعی خودمان را و بنیادگراییهای فرقهی مصباحیه را، این نگرانیها چند-چندان هم میشود!
2
این فاصلهای که در ایران، بین مردم و طبقهی روشنفکر افتاده است، چیز دیگری است که من را نگران میکند. بیایید با کمک هم به این سوالات پاسخ دهیم:
چرا در ایران، بر خلاف جامعهای مانند آمریکا، هیچ نظم و نظام مشخص سیاسی در بین عامهی مردم وجود ندارد؟ که اگر این نظم و نظام وجود دارد پس کجا رفتند آن 21 میلیون نفری که به آقای خاتمی رای دادند؟ آن 21 میلیون حامی اصلاحات پس امروز چهکار میکنند؟ که اگر این 21میلیون حامی اصلاحات جایی نرفتهاند پس شکست تنها نامزد اصلاحات (کروبی) از مدتها قبل از برگزاری انتخابات، آن هم با همهی حمایتهای جامعهی روشنفکری از ایشان، از کجا ناشی میشود؟
من که نمیتوانم به این سوالات پاسخی بدهم. تنها میتوانم مخالفت سفت و سخت خودم را با روشنفکری از نوع ایرانی آن، مجدداً اعلام کنم.
از انتخابات
1) آقا جان اصلاً به تو چه که کی رای میده، کی رای نمیده؟ یارو نوشته، رای دادن در نظام فعلی، رای به فاشیسم است. طرف فرق سیندرلا رو با فاشیسم نمیدونه به من میگه فاشیست. کثافت، فاشیست هفت جدته! (حالا باز میگفتی راسیست یا ناسیونال سوسیالیست شاید خوشم میومد، ولی فاشیست دیگه عمراً 🙂 )
اجازه بدید از طریق همین تریبون، اعلام کنم که نه ما (مخالفان تحریم)، فاشیستیم و نه اونها (تحریمیها) طرفدار محمود احمدینژاد! عجب مملکتی شده که روشنفکرهاش هم به جای چارکلوم حرف منطقی یا مشغول سفسطه و مغلطهان یا مثل سگ و گربه (یا محمود و عبدالکریم؟) افتادن به جون همدیگه، دارن هم رو تیکه پاره میکنن. در حال حاضر بزرگترین خیانت رو به این مملکت همین به ظاهر، روشنفکرهاش دارن میکنن. ولله!
2) به هر حال ما هم وارد نبردهای انتخاباتی شدیم. جا داره از طریق همین تریبون، ضمن اعلام برائت شدید نسبت به دستسبزها (موسوی) و پشمالوها (احمدینژاد)، حمایت مردمی خودم رو از مانتوقرمزها و ماسکسفیدها (کروبی) اعلام کنم! (رضایی هم آدم نیست!)
3- نظرسنجی) به نظر میرسه با ورود بخشی از تحریمکنندگان به میدان مبارزات انتخاباتی، آرای شیخ اصلاحات رو به رشده. در اینباره بخونین:
عصر ایران – رشد آرای کروبی: با میرحسین به مرحلهی دوم میرویم
مجتبی سمیعنژاد – کیهان هم روند صعودی خاموش آرای کروبی را شنید
4- ویدئو) در وبلاگ آقای سمیعنژاد، دو تا کلیپ تبلیغاتی جالب از طرفداران کروبی-کرباسچی دیدم. توصیه میکنم از دست ندین:
یوتیوب – برای آزادی سبک زندگی، برای تغییر آمدهایم
یوتیوب – حقوق انسانی ما
5- مقاله) این دو مقاله رو در حمایت از کروبی بخونید:
روزآنلاین – کروبی و پیگیری اصلاحات، دربارهی کارنامهی مهدی کروبی
در این مقاله میخوانیم: « خیلیها دوست دارند که در بررسی کارنامهی کروبی به مجلس ششم نگاه کنند و بگویند «او حکم حکومتی را پذیرفت» هیچکس دوست ندارد که بگوید در آن شرایط، چه کسی اگر بود نمیپذیرفت و هیچکس نمیخواهد ببیند که اصلاحطلبان در یکی از اولین اقدامهای خود در مجلسی که محافظهکاران از بیم آن خواب نداشتند و جامعهی پر مشکل ایران چشم به آن دوخته بود، چرا به جای آوردن هر لایحه و طرحی برای گشودن گرهای از مشکلات انبوه مردم، قانون مطبوعات را چون شمشیر دموکلس بر استبداد وحشت زده نازل کرد و در حالی که قدرت دفاع از اقدام خود را نداشت، چنان جبهه بیهوده ای را گشود؟»
روزآنلاین – آن درب و این شیخ، دربارهی شکستن درب دانشگاه پلیتکنیک
در این مقاله میخوانیم: «تنها یکی دو دقیقه کافی بود تا مردی که برخی معتقدند با سنی بیش از 70سال توانی برای ریاست جمهوری ندارد در صف اول دانشجویانی قرار بگیرد که می خواستند ثابت کنند اصلاحات با خواستن، جسارت و ایستادگی، شدنی است. روز شنبه، ساعت 11 و پنج دقیقه وقتی دانشجویان پشت سر کروبی شعار مرگ بر دیکتاتور می دادند، درب بلند و آهنی پلی تکنیک نمادی شده بود از همه آنچه باید در این کشور فرو بریزد، درهم بشکند و تغییر کند.
من نمی دانم آیا زور بازوی این نامزد ریاست جمهوری اسلامی در شکستن آن درب تاثیر داشت یا نه، اما این را به چشم خویشتن دیدم که اگر 10 نفر در صف جلوی زورآزمایی با این نماد استبداد بودند، یکی از آنها مهدی کروبی بود و من در جمع 100 نفر واپسین هم نبودم.»
«گفته میشود که یونایتد، میتوانست دو یا سه گل، در همان هفت دقیقهی نخست بازی به ثمر برساند؛ اما شوربختانه باید گفت که شبی که سپری شد، شب بارسلونا بود.»
گزارش بازی دیشب را در سایت باشگاه منچستریونایتد بخوانید. دیشب 330 میلیون هوادار شیاطین سرخ، آرام نداشتند…
«]دیشب[ سرخها هیچگاه دویدن و تلاش برای حمله کردن را پایان ندادند چرا که هواداران، حزنانگیز چنین میخواندند: «We’ll never die… » و درست میخواندند.
گاهی برای شادیهای بزرگ، باید دردهای کوچک را پشت سرگذاشت. این بهترین نمایش یونایتدها نبود، اما یک چیز قطعی است: این تیم، باز خواهد گشت.»
بخوانید (2) :
پینکمن: گفتار و رفتار محمود احمدینژاد در دوران زمامداری
بررسی مجموعهای از گفتارهای محمود احمدینژاد، با ارجاعات و منابع فراوان برای هر گفتار.
در این مقاله میخوانیم:
«× مردم از شنیدنِ اسمِ دموکراسی حالت تهوّع میگیرند! (محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران)
× احمدینژاد یک جوکِ باورنکردنیست! (شیمون پرز، رئیسجمهور اسرائیل)
این مقاله به مهمترین و جنجالبرانگیزترین گفتارها و رفتارهای محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری اسلامی میپردازد…»
دومدامداتکام: الهی نومزدهات آواره گرده!
دوبیتیهای انتخاباتی ابراهیم نبوی را از دست ندهید!
در این یادداشت میخوانیم:
«احمدی نژاد برای چاوز گويد
دلم میل کاراکاس کرده چاوز
هوای محمود عباس کرده چاوز
مو چپ بیدم، تو چپ بیدی، همه چپ
چو توپی بنده رو پاس کرده چاوز»
یادداشتهای نیکآهنگ کوثر: تبلیغات
کاریکاتوری از نیکآهنگ کوثر دربارهی تبلیغات انتخاباتی سبزها!
یادداشت وارده:
آقا جان، یک ضربالمثل تازه از زیر ساخت در اومده وجود داره که میگه: «آدمیزاد بهتره یا وبلاگ ننویسه، یا اگه مینویسه، عین بچهی آدم بنویسه!» بنابههمین ضربالمثل میخوایم یک تغییر و تحولی در وبلاگ بدیم. تا دو، سه روز دیگه یک وبلاگ شبشعرخوانی میخوام بسازم و یک وبلاگ برای یادداشتهای شخصی. اینجا هم میمونه برای یادداشتهای تخصصی فیزیکی، ترجمههای سیاسی-اجتماعی و لینکهای مورد علاقهام. از طریق RSSخوان سایدبار بغل وبلاگ هم میتونید به روز شدن وبلاگها دیگهام رو دریابید!
هر گونه تقلید از «کرم کتاب» رو هم شدیداً تکذیب میکنم!
یاری اندر کس نمیبینم، یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیرهگون شد، خضر فرخپی کجاست؟
خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی،
حقشناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند؛
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت؟
کس ندارد ذوق مستی، میگساران را چه شد؟
حافظ اسرار الهی کس نمیداند؛ خموش!
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد!؟
دیوان حافظ – بر اساس نسخهی
علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی
بخوانید:
سخن: قلم و قناره، یادداشتی از داریوش سجادی، در پاسخ به حسین شریعتمداری
در این یادداشت میخوانیم:
«جناب آقای کروبی! بر شما فرض است توان و دغدغه خود را صرف نجات ناموس میهن و انقلاب از دست عوام فریبی و تحجر و خودکامگی نمائید و تسویه حساب با «کریم آب منگل» را به بنده و امثال بنده بسپارید…»
«جناب شریعتمداری! …ماجرای طبقه یازدهم ساختمان طالقانی نیز اجازه فرمائید در گرو ماجراهای طبقه چهارم ساختمان گاندی باقی بماند تا هر وقت جنابعالی تمایل به باز کردن آن پرونده داشتید انشاالله این ساختمان هم بنحو احسن پردهبرداری شود!»
دومدامداتکام: واژهنامهی انتخاباتی (قسمت اول)، یادداشتی از ابراهیم نبوی، دربارهی انتخابات
در این یادداشت میخوانیم:
«سیب زمینی(Sib Zamini): یک گیاه انتخاباتی. این گیاه بموقع فاسد می شود تا نقش تاریخی اش را بازی کند. کاربرد در جمله: » سیب زمینی ها را دادند و منتظر روز رای گیری ماندند.» از سیب زمینی برای خوردن هم استفاده می شود. معمولا سیب زمینی به عنوان بی رگ و مستقل شناخته شده است، ولی در انتخابات به طرف دولت غش می کند. سیب زمینی خورها: نام یک تابلوی نقاشی در عصر پیش از دموکراسی. ویژگی: خاکی است. «
خبر آنلاین: فکر میکنی دانشمندان کسلکنندهاند؟
در این خبر میخوانیم:
«اگر فکر میکنید دانشمندان شغل کسالتآوری دارند، بهتر است سری به نمایشگاه عکس لیدینگلایتز در شهر منچستر بزنید تا با جوانانی آشنا شوید که تفریح، هیجان و علم را در کنار یکدیگر تجربه میکنند…»
ایرانیان انگلستان: تنش در نشست سخنگوی قوهی قضاییه
در این خبر میخوانیم:
«حضور غير منتظره وكيل مدافع دلآرا دارابي در نشست مطبوعاتي سخنگوی قوه قضاييه تنش آفريد…»
در همین رابطه، با کمی تأخیر:
وارش: شب را سیاه بکش دلارا، بیستاره، بیماه و بیفردا!، یادداشتی از آسیه امینی دربارهی اعدام دلارا
در این یادداشت میخوانیم:
«خطاب نامه این بار به خانواده صاحب خون بود. نه به رئیس قوه و نه به مردم و نه هیچ کس دیگر. کلی امضا پای نامه بود. تقریبا از همه اهل فرهنگ و هنر. نقاشان. نویسندگان، شاعران، سینماگران و…. نوشته بودیم شما اهل فرهنگید. زبان خشونت برازنده شما نیست. شما اهل شعور و معرفتید.»
نمیدانم میدانستید یا نه، اما ایران تنها کشوری در دنیاست که در آن، مردم، به تیم کشورشان، «تیم ملی» میگویند. یادداشت زیر ترجمهای است از مقالهی «فهرست تیمهای ملی فوتبال بر اساس نام مستعار«. در این یادداشت، عنوانهایی را که مردم یک سرزمین، تیم کشورشان را با آن عنوان میشناسند، فهرست کردهام.
تیمهای اروپایی:
ایتالیا: تیم آبی (Blue Team)
بلژیک: شیاطین سرخ (Red Devils)
جمهوری چک: لوکوموتیو (The Locomotive)
فرانسه: آبیها (The Blues)
هلند: پرتقال کوکی (The Clockwork Orange) ، نارنجیها (Orange)
یونان: کشتی دزدان دریایی (The Pirate Ship)
انگلستان: سه شیر (The Three Lions)
ترکیه: ترکهای دیوانه (Crazy Turks)
تیمهای آفریقایی:
آنگولا: بزهای سیاه کوهی (Black Antelopes)
بروندی: پرستوها (Swallows)
مالی: عقابها (Eagles)
گینه: تیم ملی فیلها (Elephant National Team)
تونس: عقابها کارتاژ (Eagles of Carthage)
آفریقای جنوبی: پسرها (The Boys)
آفریقای جنوبی (زنان): دخترها (The Girls)
کامرون: شیرهای سرکش (Indomitable Lions)
تیمهای آمریکایی:
اروگوئه: آبی آسمانی (sky blue)
آرژانتین: سفید و آبی آسمانی (white and sky-Blue)
برزیل: زرد و سبز (Gold and Green) ، قناریهای کوچک (Little Canaries)
شیلی: سرخ (The Red)
مکزیک: سهرنگ (The Tricolor)
اکوادور: زردها (Yellows)
آمریکا: یانکیها (Yanks)
تیمهای خاورمیانه:
عربستان: شاهینهای سبز (The Green Falcons)
ایران: تیم ملی (The Nationals)
فلسطین: شوالیهها (The Knights)
تیمهای آسیایی:
ژاپن: ساموراییهای آبی (Blue Samurai)
چین (زنان): رزهای پولادین (The Steel Roses)
برونئی: گربههای وحشی (The Leopards)
یادداشت:
قصد دارم از این پس، هر از چند گاهی، برخی از مقالات جالب ِ ویکیپدیای انگلیسی را «خلاصهوار» ترجمه و ضمن انتشار آنها در این وبلاگ، با قرار دادنشان در ویکیپدیای فارسی، به سهم خود، در گسترش «دانش» در وب فارسی، سهیم باشم.
این یادداشت، نخستین مقاله از این سری خواهد بود که البته به سبب محدودیتهای زمانی من، بیشتر از آنکه علمی باشد، یک یادداشت کوتاه و سادهی ورزشی است.
درخواست: خواهش میکنم طی دو، سه روز آینده، اگر ایرادی در ترجمهی هر عنوان دیدید، اطلاع بدین تا ویرایش کنم و بعد از ویرایش نهایی، مقاله رو برای ویکیپدیا، بفرستم.
غیرمرتبط: حتماً بخوانید: آقای صفار هرندی! افتخار نکنید که نویسندگانتان فراریاند. – ابراهیم نبوی، دومدامداتکام
توضیحات واضحات: خودم که اصلاً از این نوشته خوشم نیومد! فقط به این خاطر ارسالش میکنم که مدتی است چیزی ننوشتم و دوباره برای مدتی هم وقت نوشتن نخواهم داشت.
زندهباد غیورمردان خوزستان که در بازی پایانیشان، واژهی Fair Play را برای همگان، معنا بخشیدند. و زندهباد ژنرال امیر قلعهنویی، که دوباره بیهمتایی خود را در فوتبال ایران، به نمایش گذاشت.
یادداشت وارده:
برنامهی 90 این هفته برنامهی پرملاطی بود. بگذارید به بررسی آن بپردازیم.
1)
آقای جلالی در پایان بازی فولاد-ذوبآهن گفت: خدا را شاکریم که توانستیم یک بازی پاک را به نمایش بگذاریم. (نقل به مضمون.) گویا این جمله اصلاً به مضاغ مسئولین باشگاه ذوبآهن خوش نیامد. (باشگاهی که هم قهرمانی ِ لیگ فوتبال و هم قهرمانی لیگ بسکتبال را، آن هم تنها به فاصلهی یک روز، از دست داد.) مدیر عامل این باشگاه در برنامهی 90 به کنایه گفت: باید شکرگزار بود که با شکست ذوبآهن فوتبال کشور پاک شد. اما من همچنان به جوانمردانه بودن فوتبال فولاد اعتقاد دارم. چرا که پاکی ماجرا صرف نظر از نتیجهی بازی (برد یا باخت ذوبآهن) رقم میخورد. پاکی بازی در آن بود که فولاد، همان فولاد بازی استقلال باشد؛ (که بود.) همین.
2)
ای کاش استقلال آخر فصل، همان استقلال اواسط فصل باقی میماند، تا چنین حرف و حدیثهایی اصلاً به وجود نمیآمد…
یادداشت وارده: در 90، امیر قلعهنویی گفت که از 4 ماه قبل، ناکامیهای آخر فصل را پیشبینی کرده است و راهکارهای مقابله با این مشکلات را هم به مدیران باشگاه ارائه کرده. اما این راهکارها اجرایی نشده است. (دلایل آن را نگفت. احتمالاً به خاطر بیتوجهی مسئولین. یا شاید هر چیز دیگری.)
3)
آقای مایلیکهن، که همیشه داعیهدار اخلاق در ورزش ملی بودهاند، در چند بازی تیم سایپا، تیم دوم خود را به زمین فرستاد و با این کار سبب شد که رقبای تیم پیام فاصلهی امتیازیشان را با این تیم افزایش داده و در نهایت به آنجا کشید که تیم پیام به لیگ دستهی 1 سقوط کند. مایلیکهن دربارهی فرستادن تیم دوم خود به بازی گفت که به عنوان یک مربی، حق ایشان است که به بازیکنان جوان سایپا، فرصت بازی کردن بدهد.
مدیرعامل باشگاه پیام، در برنامهی 90 به نکتهی جالبی دربارهی گفتهی مایلیکهن اشاره کرد: «حق ما، تا آنجایی است که به حقوق دیگران ضربه وارد نشود.» و این عین حقیقت است. زمانی که مایلیکهن با فرستادن تیم دوم خود به نبرد استقلال اهواز، در شرایط حساس رقابتهای لیگبرتر در پایان فصل، موجب سقوط پیام به لیگ 1 میشود، حقوق دیگران را تباه ساخته است.
یادداشت وارده 1: آقای مایلیکهن با این رفتارها، با جنجالهایی که در بین بازیها به راه میاندازند، با بیانههایی که این روزها منتشر میکنند، با لابیهایی که با آقای بذرپاش ایجاد کردهاند، بهتر است داعیهدار اخلاق در ورزش ایران نباشند…
یادداشت وارده 2: تیم پیام، با مسئولین و مربیان جدید خود، شایستهی سقوط نبود. با آمدن آقای غیاثیان در این تیم تحولی شگرف ایجاد شده بود که شاید با کمی کمک مالی، بازی جوانمردانهی تیم سایپا و اندکی شانس، این تیم میتوانست یکی از 3 تیم سقوطکننده به لیگ 1 نباشد. ای دریغ…
جامقهرمانان اروپا هم که به بازیهای حساس رسیده. بارسلونای این فصل، شکستناپذیر مینماید. یعنی پیروز میدان کدام یک خواهد بود: اندیشههای درخشان هیدینک یا بازیهای رویایی شاگردان نامدار گواردیولا؟ به هر حال یقین بدارید که اگر هیدینک در نبرد اندیشهها پیروز نباشد، هیچ مربی دیگری نخواهد توانست که پیروز باشد. (فرگوسن به کنار. فرگوسن را باید منتظر بود و کارهایش را دید!)
1) دو کاریکاتور بینظیر از نیکآهنگ کوثر:
2) یک کار تبلیغاتی خوب در وبلاگ آقای اّلدفشن:
Nestle Avena / For stronger kids
وبلاگی بینظیر با محوریت کارتون و کمیکاستریپ
کمیکاستریپهای فانتزی گارفیلد را از دست ندهید.